تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال

کدام تحلیل بهتر است؛ تکنیکال یا فاندامنتال؟
مدت زمان زیادی است که بین تحلیل تکنیکال و فاندامنتال نزاع و کشمکش وجود دارد و تاکنون نیز هیچ یک نتوانسته بر دیگری غلبه نماید. اغلب معامله گران از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند چرا که احتیاجی نیست ساعت های زیادی را برای مطالعه صرف کنند. ضمن اینکه تحلیل تکنیکال در آن واحد می تواند چندین ابزار قابل معامله (سهام، ارز و غیره) را تحت پوشش قرار دهد. در مقابل تحلیل فـاندامنتال به واسطه وجود مقادیر انبوهی از اطلاعات اقتصادی در بازار، تخصصی شده است
تحلیل تکنیکال به خاطر وجود روندهای قدرتمند به خصوص در بازارهای ارز، کاملا خوب عمل می کند. یک تحلیل تکنیکال منسجم و دقیق می تواند در هر بازه زمانی یا بر روی هر ابزار قابل معامله ای بکار برده شود. با این وجود مهم است که هر دو روش تحلیل را مد نظر بگیرید؛ در حالی که فاندامنتال می تواند موجب حرکات تکنیکالی چون شکست یا بازگشت روند گردد، تکنیکال هم می تواند حرکاتی که فاندامنتال نمی تواند روشن کند را توضیح دهد؛ مخصوصا در بازارهای آرام و ساکن مانند یک ناحیه مقاومت در سر راه روند. برای مثال همان طوری که در شکل 1 می بینید جفت ارز USDJPY در روزهای منتهی به یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی الگوی مثلث خود را شکسته و آماده حرکت به سمت ترازهای بالاتر می باشد. همان گونه که در نمودار مشخص است این جفت ارز بجای آنکه به تراز های بالاتر صعود نماید، خط حمایت زیرین را شکسته و تا قیمت 115/81 نزول کرده است
عکس1. نمودار جفت ارز USDJPY
آیا این دو نوع تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال را می توان با هم به کار برد؟
اگرچه تحلیل فنی و تحلیل بنیادین از نظر خیلی از کارشناسان دو قطب مخالف هستند ولی اغلب فعالان بازار با ترکیب این دو نوع تحلیل به موفقیت های بزرگی دست یافته اند. برای مثال، برخی تحلیلگران بنیادین از روش های تحلیل فنی برای مشخص کردن بهترین زمان سرمایه گذاری بر روی یک سهام با ارزش پایین، استفاده می کنند. در اغلب موارد این موقعیت ها در مواردی پیش می آید که یک سهام، فروش بیش از حدی داشته باشد. با زمان بندی سرمایه گذاری بر روی یک سهام، سودهای حاصله از سرمایه گذاری را می توان تا حد زیادی افزایش داد.
همچنین برخی از تحلیلگران فنی ممکن است به نتایج تحلیل بنیادین نگاه کنند تا به سیگنال فنی مورد نظر خود مقاومت ببخشند. برای مثال، اگر یک سیگنال فروش از طریق الگوهای فنی و شاخصه ها ارایه شود، یک تحلیلگر فنی ممکن است با مشاهده برخی داده های کلیدی بنیادین، تصمیم خود را مجددا تایید کند. در اغلب موارد، به کار گرفتن هر دو نوع تحلیل فني و بنیادین، بهترین شرایط تجاری و یا سرمایه گذاری را در اختیار شما قرار می دهد.
نتیجه گیری
تحلیل تکنیکال بر این باور است که ۸۰٪ رفتار بازار مبتنی بر حالات روانی افراد و ۲۰٪ آن بر پایه منطق می باشد. در حالیکه تحلیل فاندامنتال ۲۰٪ رفتار بازار تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال را روان شناختی و ۸۰٪ دیگر را منطقی در نظر می گیرد. در هر صورت در خصوص منطقی یا روانشناختی بودن بازار می توان بحث کرد، اما، هیچ شکی در مورد قیمت فعلی یک سهم نمی توان داشت لذا کسی نمی تواند منکر قیمت فعلی آن شود. قیمتی که توسط بازار تعیین می شود نشان دهنده مجموع اطلاعات کلیه مشارکت کنندگان بازار می باشد که تمام عوامل را در نظر گرفته و بر روی قیمت مشخصی در مورد خرید یا فروش تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال آن به توافق رسیده اند. این ها نیروهای عرضه و تقاضا هستند. تحلیل تکنیکال با ارزیابی رفتار قیمت تلاش می کند تا تعیین کند که کدامیک از این نیروها بر دیگری غلبه خواهد کرد و به طور خاص بر این سوالات متمرکز می شود که: قیمت چیست؟ در گذشته کجا بوده است؟ و در آینده کجا خواهد رفت؟
هر چند در این خصوص می توان از برخی اصول و قواعد کلی بهره جست اما این نکته را نبایستی فراموش کرد که تحلیل تکنیکال بیش از آنکه یک علم باشد، یک هنر است لذا مانند دیگر کارهای هنری در معرض تفسیر قرار دارد. با این وجود این روش به لحاظ نوع رویکرد، انعطاف پذیر بوده و هر یک از سرمایه گذاران باید طبق روش خاص خود از آن استفاده نمایند. توسعه و گسترش یک روش نیازمند صرف وقت، تلاش و حوصله بوده اما فواید آن می تواند در خور توجه باشد.
منبع: کتاب مرجع کامل تحلیل تکنیکال در بازارهای سرمایه نوشته دکتر علی محمدی
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی برای تعیین ارزش واقعی یا ارزش «عادلانه بازار » است. تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران در مورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی را ارائه دهد.
مقدمه
وقتی صحبت از تریدینگ میشود -خواه در بازار سهام یا بازارهای نوظهور رمزارزی- هیچ علم دقیقی در این زمینه وجود ندارد، یا اگر هم وجود داشته باشد، بازیگران برتر وال استریت فرمول آن را بهعنوان یک راز بین خودشان نگه میدارند.
در عوض آنچه ما در اختیار داریم، طیف وسیعی از ابزارها و روشهای مورد استفاده تریدرها و سرمایهگذاران است. شما میتوانید این تکنیکها را به دو دسته طبقهبندی کنید: تحلیل فاندامنتال (FA) و تحلیل تکنیکال (TA).
در این مقاله، ما به اصول اولیه تحلیل فاندامنتال خواهیم پرداخت.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی است که توسط سرمایهگذاران و تریدرها در راستای تعیین ارزش ذاتی داراییها یا شرکتها استفاده میشود. آنها برای تعیین اینکه ارزش دارایی یا شرکت موردنظرشان بالاتر از ارزش واقعی یا پایینتر از آن قرار دارد، عوامل داخلی و خارجی را بهدقت مطالعه میکنند. نتیجهگیری آنها میتواند به اتخاذ یک استراتژی بهتر کمک کند و در نتیجه سود خوبی به دست آورند.
بهعنوانمثال، اگر به یک شرکت علاقهمند شدید، ابتدا میتوانید مواردی مانند درآمد، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول آن شرکت را بررسی کنید تا از سلامتی مالی آن اطلاعات کافی به دست آورید. سپس لازم است که با نگاهی کلیتر، به بازار یا صنعتی که شرکت مورد نظر در آن فعالیت دارد نگاه کنید و ببینید که رقبایش چه کسانی هستند؟ شرکت چه افرادی را هدف قرار داده است؟ آیا درحال گسترش است؟ حتی میتوانید از زاویه کلیتر نگاه کنید تا عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم را نیز در نظر بگیرید.
موارد بالا همان چیزی است که بهعنوان یک رویکرد «پایین به بالا» شناخته میشود. شما می توانید با شرکتی که به آن علاقهمند هستید شروع کنید و تلاش کنید تا جایگاه آن را در یک اقتصاد کلیتر دریابید. همچنین میتوانید به همان اندازه، یک رویکرد بالا به پایین اتخاذ کنید، که طبق آن ابتدا با بررسی تصویری بزرگتر، گزینههای خود را محدود میکنید.
هدف نهایی این نوع تحلیل، دست یافتن به توانایی پیشبینی قیمت یک سهام و مقایسه آن با قیمت فعلی همان سهام است. اگر عدد بهدستآمده بالاتر از قیمت فعلی باشد، میتوان نتیجه گرفت که ارزش آن پایینتر از ارزش واقعی است. اگر پایینتر از قیمت بازار باشد، میتوان فرض کرد که در حال حاضر بیشتر از مقدار واقعی، ارزشگذاری شده است. با داشتن اطلاعات حاصل از چنین تحلیلی، میتوانید درباره خرید یا فروش سهام شرکت موردنظر، تصمیماتی آگاهانه بگیرید.
تحلیل فاندامنتال (FA) در برابر تحلیل تکنیکال (TA)
غالباً تریدرها و سرمایهگذاران تازهوارد به بازار رمزارزها، فارکس و یا بازار بورس، هنگام انتخاب رویکرد خود گیج میشوند. تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال کاملاً متضاد هم هستند و به روشهای متفاوتی متکی هستند. بااینحال، هر دو دادههایی مرتبط با معاملهگری ارائه میدهند. پس کدامیک بهتر است؟
درواقع شاید بهتر باشد که بپرسیم هرکدام از آنها چه اطلاعاتی ارائه میکنند. تحلیلگران فاندامنتال بر این باورند که قیمت سهام لزوماً نشانگر ارزش واقعی سهام نیست -ایدئولوژیای که اساس تصمیمات سرمایهگذاری آنها است.
در مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات آیندهی قیمت را میتوان تا حدودی از پرایساکشن گذشته و دادههای حجم (volume) پیشبینی کرد. آنها خود را درگیر مطالعه عوامل بیرونی نمیکنند و ترجیح میدهند بر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازارها تمرکز کنند. هدف آنها شناسایی نقاط ایدئال برای ورود و خروج از معاملات است.
طرفداران فرضیه بازار کارآمد (EMH) بر این باورند که پیگیری مداوم بازار با تحلیل تکنیکال غیرممکن است. این نظریه بیان میکند كه بازارهای مالی تمام اطلاعات شناختهشده (اطلاعات معقول) در مورد داراییها را نشان میدهند و دادههای تاریخی را از قبل در نظر گرفتهاند. نسخههای «ضعیفتر» EMH تحلیل فاندامنتال را بیاعتبار نمیدانند، اما اشکال «قویتر» آن، استدلال میکنند که حتی با تحقیقات بسیار دقیق، دستیابی به یک مزیت رقابتی غیرممکن است.
قابلدرک است که هیچ استراتژی عینی بهتر از این دو وجود ندارد، زیرا هر دو میتوانند اطلاعات ارزشمندی را درزمینهٔهای مختلف ارائه دهند. برخی ممکن است سبکهای معاملاتی خاصی داشته باشند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از ترکیبی از هردوی آنها استفاده میکنند.
شاخصهای محبوب در تحلیل فاندامنتال
ما در تحلیل فاندامنتال به دنبال نمودارهای شمعی، MACD یا RSI نیستیم – در عوض تعداد محدودی از شاخصهای مخصوص تحلیل فاندامنتال وجود دارد که از آنها استفاده میشود. در این بخش ، ما در مورد برخی از محبوبترین آنها بحث خواهیم کرد.
درآمد هر سهم (EPS)
درآمد هر سهم، معیار مشخصی از سودآوری یک شرکت است و به ما میگوید سود هر سهم چقدر است. EPS با استفاده از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعداد سهام عرضه شده/(درآمد خالص – سود سهام ممتاز)
فرض کنید یک شرکت سود سهام پرداخت نمیکند و سود کلی آن ۱ میلیون دلار است. با انتشار ۲۰۰۰۰۰ سهم، این فرمول EPS میزان ۵ دلار را به ما نتیجه میدهد. محاسبه آن پیچیده نیست، اما میتواند اطلاعات ارزشمندی در مورد سرمایهگذاریهای بالقوه به ما ارائه دهد. شرکتهای دارای EPS بالاتر (یا در حال رشد) معمولاً برای سرمایهگذاران جذابتر هستند.
برخی افراد نیز به سود رقیق در هر سهم علاقه دارند، زیرا فاکتورهایی را در نظر میگیرد که میتوانند تعداد کل سهام را افزایش دهند. به عنوان مثال در گزینههای سهام، به کارمندان امکان خرید سهام شرکت داده میشود. ازآنجاکه این بهطورکلی تعداد بیشتری از سهام را برای تقسیم درآمد خالص به وجود میآورد، انتظار داریم که برای EPS رقیقشده در مقابل EPS ساده ارزش کمتری را مشاهده کنیم.
بر اساس تمام شاخصها، EPS نباید تنها معیاری باشد که برای ارزشگذاری یک سرمایهگذاری مورداستفاده قرار میگیرد. این ابزار، زمانی مفید است که در کنار بقیه فاکتورها استفاده شود.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد یا بهطور ساده، نسبت P/E یک شرکت را با مقایسه قیمت سهام با EPS آن، ارزشیابی میکند. P/E با فرمول زیر محاسبه میشود:
درآمد هر سهم (EPS)/قیمت سهام
بیایید از همان شرکت قبلی که دارای EPS معادل با ۵ دلار بود، استفاده کنیم. فرض کنید که هر سهم در قیمت ۱۰ دلار معامله میشود؛ در نتیجه نسبتP/E آن برابر با ۲ میباشد. این به چه معناست؟ خب، این تا حد زیادی به آنچه بقیه تحقیقات ما نشان میدهد بستگی دارد.
بسیاری افراد، از نسبت سود به درآمد (profit-to-earnings) برای تعیین اینکه سهام overvalued (اگر این نسبت بالاتر باشد) یا undervalued (اگر این نسبت پایینتر باشد) است یا خیر، استفاده میکنند. باز هم، این قانون همیشه به تنهایی صادق نیست؛ بنابراین بهتر است در کنار سایر تکنیکهای تحلیل کمی و کیفی استفاده شود.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
نسبت قیمت به ارزش دفتری (یا نسبت قیمت به سهام) میتواند در مورد چگونگی ارزشگذاری شرکت نسبت به ارزش دفتری آن توسط سرمایهگذاران به ما اطلاعات ارائه دهد. ارزش دفتری، ارزشی تجاری است که در گزارش های مالی شرکت تعریف شده (بهطور معمول داراییها منهای بدهی ها). محاسبه آن به شرح زیر است:
ارزش دفتری هر سهم/قیمت هر سهم
بیایید بار دیگر شرکت قبلی را در نظر بگیریم. فرض کنیم که ارزش دفتری این شرکت ۵۰۰،۰۰۰ دلار است. هر سهم روی ۱۰ دلار معامله میشود و ۲۰۰۰۰۰ دلار از آنها وجود دارد. بنابراین، ارزش دفتری ما به ازای هر سهم ۲٫۵ دلار خواهد بود. پس با اعمال اعداد در این فرمول، ۱۰ دلار تقسیم بر ۲٫۵ دلار نسبت قیمت به ارزش دفتریِ ۴ دلار به ما میدهد. در ظاهر، این خوب به نظر نمیرسد. این به ما میگوید که سهام در حال تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال حاضر چهار برابر آنچه شرکت درواقع روی کاغذ ارزش دارد، معامله میشود. این ممکن است نشان دهد که بازار این شرکت را بیشازحد ارزشگذاری کرده و شاید انتظار رشد عظیم آن را دارد. اما اگر نسبت کمتر از ۱ داشته باشیم، این نشان میدهد که شرکت دارای ارزش بیشتری نسبت به آنچه بازار تشخیص میدهد است.
محدودیت نسبت قیمت به ارزش دفتری این است که معمولاً برای ارزیابی شرکتهای «با دارایی سنگین» مناسب است و برای شرکتهایی که داراییهای فیزیکی کمی دارند خیلی مناسب نیست.
نسبت قیمت به درآمد به نرخ رشد سود (PEG)
نسبت قیمت/درآمد به نرخ رشد (PEG) یک فرمول اضافه برای نسبت سود به درآمد است و دامنه آن را برای در نظر گرفتن نرخ رشد در نظر میگیرد. PEG از فرمول زیر به دست می آید:
نرخ رشد سود/نسبت قیمت به درآمد
نرخ رشد درآمد، تخمینی از رشد سود پیشبینی شده در یک بازه زمانی مشخص است. ما آن را بهصورت درصد بیان میکنیم. فرض کنید برای شرکت فوقالذکر ما رشد متوسط ۱۰٪ را طی ۵ سال در آینده تخمین زدهایم. حال نسبت قیمت به درآمد (۲) را به ۱۰ تقسیم میکنیم تا به نسبت ۰٫۲ برسیم.
این نسبت نشان میدهد که این شرکت برای سرمایهگذاری خوب است زیرا وقتی رشد آینده آن را در نظر میگیرم، ارزش آن بسیار پایینتر از ارزش واقعی آن است. بهطورکلی، هر شرکتی، با نسبت کمتر از ۱، کمتر از حد واقعی ارزشگذری شده است.
بسیاری نسبت PEG را به P/E ترجیح میدهند، زیرا این نسبت متغیر نسبتاً مهمی را در نظر میگیرد که P/E آن را در نظر نمیگیرد.
تحلیل فاندامنتال و رمزارزها
معیارهای بالا برای رمزارزها قابلاستفاده نیستند. در عوض، شما میتوانید به ارزیابی عوامل دیگر برای ارزیابی پروژه بپردازید. در بخش زیر تعدادی از شاخصهای مورداستفاده تریدرهای رمزارزی آورده شده است.
نسبت ارزش شبکه به تراکنشها (NVT)
این نسبت معمولاً بهعنوان معادل نسبت P/E در بازارهای رمزارزی در نظر گرفته میشود. نسبت NVT به سرعت در حال تبدیلشدن به یک اصل در تحلیل فاندامنتال است. این نسبت به شرح زیر محاسبه شود:
حجم معاملات روزانه/ارزش شبکه
NVT ارزش یک شبکه را بر اساس ارزش معاملات انجامشده آن تفسیر میکند. فرض کنید که شما دو پروژه دارید؛ Coin A و Coin B. هر دو دارای ارزش بازار ۱،۰۰۰،۰۰۰ دلار هستند. بااینحال، کوین A حجم معاملات روزانه به ارزش ۵۰۰۰۰ دلار دارد، در حالی که این عدد برای کوین B برابر با ۱۰۰۰ دلار است.
نسبت NVT برای کوین A، ۲۰ وبرای کوین B، ۱۰۰ است. بهطورکلی، داراییهایی با نسبت NVT پایینتر، پایینتر از حد واقعی ارزشگذاری میشوند، درحالیکه ممکن است آنهایی که نسبتهای بالاتری دارند بیشتر از حد ارزشیابی شوند. این معیار بهتنهایی نشان میدهد که کوین A در مقایسه با کوین B کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شده است.
آدرسهای فعال
برخی به تعداد آدرسهای فعال در یک شبکه نگاه میکنند تا میزان استفاده از آن را مشخص کنند. اگرچه بهعنوان یک شاخص مستقل قابلاعتماد نیست اما با اینوجود میتواند اطلاعات مربوط به فعالیت شبکه را نشان دهد.
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ، معیاری برای ارزیابی کوینهای اثبات کار است که توسط مشارکتکنندگان در شبکه استخراج میشوند. این نسبت هزینههای مرتبط با این فرآیند را در نظر میگیرد: یعنی هزینه برق و سختافزار.
هزینه استخراج کوین/قیمت کوین
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ میتواند در مورد وضعیت فعلی شبکه بلاکچین چیزهای زیادی را نشان دهد. قیمت سربهسر به هزینه استخراج کوین اشاره دارد؛ برای مثال، اگر ۱۰،۰۰۰ دلار باشد، آنوقت ماینرها معمولاً ۱۰۰۰۰ دلار برای تولید یک واحد جدید هزینه میکنند.
فرض کنید کوین A در ۵۰۰۰ دلار و کوین B در ۲۰۰۰۰ دلار معامله میشود، و هر دو دارای یک نقطه سربهسر ۱۰۰۰۰ دلار هستند. نسبت کوین A 0.5 و نسبت کوین B 2 خواهد بود. ازآنجاکه نسبت کوین A زیر ۱ است ، به ما میگوید که ماینرهای آن ضرر ده هستند. اما استخراج کوین B سودآور است، زیرا درازای هر ۱۰،۰۰۰ دلار صرف شده برای ماینینگ، ۲۰،۰۰۰ دلار درآمد کسب میکنند.
برای کوین A، ماینرهای ضرر ده احتمالاً شبکه را ترک میکنند مگر اینکه قیمت آن افزایش یابد. کوین B پاداش خوبی دارد، بنابراین انتظار میرود که ماینرهای بیشتری به آن بپیوندند مگر اینکه دیگر سود ده نباشد.
اثربخشی این شاخص مورد اختلاف است. بااینوجود، این به شما در مورد اقتصاد ماینینگ ایده میدهد، که میتوانید در ارزیابی کلی خود از یک دارایی دیجیتال آن را اعمال کنید.
شفافنامه، تیم و نقشه راه
معروفترین روش برای تعیین ارزش رمزارزها و توکنها تحقیقات متداول در مورد پروژه تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال است. با خواندن یک شفافنامه میتوانید اهداف پروژه، موارد استفاده و فناوری آن را بفهمید. خواندن سوابق اعضای تیم به شما در مورد توانایی آنها در ساخت محصول و رشد آن ایده میدهد. سرانجام، نقشه راه به شما میگوید که آیا این پروژه در جریان است یا خیر. میتوان این را با تحقیقاتی دیگر تکمیل کرد تا احتمال اینکه پروژه به نقاط عطف برسد یا خیر، مشخص شود.
نکات مثبت و منفی تحلیل فاندامنتال
نکات مثبت تحلیل فاندامنتال
تحلیل فاندامنتال یک روش قدرتمند برای ارزیابی کسب و کارها به روشی است که از عهده تحلیلگران تکنیکال خارج میباشد. برای سرمایهگذاران در سراسر جهان، مطالعه طیف وسیعی از عوامل کمی و کیفی، یک نقطه شروع مهم برای هر کسب و کار است.
هرکسی میتواند تحلیل فاندامنتال انجام دهد، زیرا این تحلیل به تکنیکهای امتحان شده و تستشده و دادههای در دسترس تجاری متکی است؛ یا حداقل، در بازارهای سنتی اینگونه است. درواقع، اگر بخواهیم به رمزارزها (یک صنعت کماکان کوچک) بپردازیم، دادهها همیشه در دسترس نیستند و همبستگی سنگین بین داراییها بدین معنی است که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد.
اگر تحلیل فاندامنتال بهدرستی انجام شود، مبنایی برای شناسایی سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی ارزشگذاری شدهاند و آماده رشد هستند را فراهم میکند. سرمایهگذاران برتر مانند وارن بافت و بنیامین گراهام، بهطور مداوم نشان دادهاند که تحقیقات دقیق روی شرکتها از طریق این روش میتواند نتایج شگرفی به بار آورد.
نکات منفی تحلیل فاندامنتال
تحلیل کردن به روش فاندامنتال بسیار ساده است، اما ارائه یک تحلیل فاندامنتال خوب آنقدرها هم ساده نیست. تعیین «ارزش ذاتی» سهام، یک فرایند وقتگیر است که نیاز به کار بسیار بیشتری نسبت به قرار دادن اعداد در یک فرمول دارد. فاکتورهای زیادی باید ارزیابی شوند و منحنی یادگیری برای انجام این کار میتواند بهطور مؤثری شیبدار باشد. علاوه بر این، تحلیل فاندامنتال بیشتر مناسب معاملات بلندمدت است تا کوتاهمدت.
این نوع تحلیل همچنین نیروهای قوی بازار و روندهایی که تحلیل تکنیکال قادر به شناسایی آنها هست را نادیده میگیرد.
تضمینی وجود ندارد که سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شدهاند، در آینده رشد کنند.
جمعبندی
تحلیل فاندامنتال یک رویه اثباتشده است که برخی از موفقترین تریدرها به آن قسم میخورند. با اصلاح یک استراتژی، سرمایهگذاران نهتنها میتوانند ارزش واقعی سهام، رمزارزها و سایر داراییها را بهتر تخمین بزنند، بلکه بهطورکلی میتوانند شرکتها و صنایع را بهتر درک میکنند.
تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران در مورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی بدهد. در هر دو بازار سهام و رمزارزها، ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال موردعلاقه افراد بسیاری است.
با این حال، با توجه به نوظهور بودن بازارهای رمزارزی، باید درک کنید که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد. همیشه تحقیقات خود را انجام دهید و از داشتن یک استراتژی مدیریت ریسک اطمینان حاصل کنید.
آموزش تحلیل بنیادی بورس به زبان ساده
چنانچه اخیرا می خواهید در بورس سرمایه گذاری کنید و به دنبال آموزش تحلیل بنیادی بورس هستید، باید بگوییم که آینده درخشانی در انتظار شماست! بیشتر افراد مبتدی به خاطر تبلیغات زیاد افراد مختلف و کانال ها و وبسایت های گوناگون، در اولین گام به سمت آموزش تحلیل تکنیکال می روند، ولی کمی بعد متوجه این امر می شوند که برای موفقیت بیشتر و کسب بازدهی بیشتر از بورس، باید با آموزش تحلیل بنیادی بورس که به آن تحلیل فاندامنتال نیز گفته می شود، بپردازند. اگر شما تجربه فعالیت در بورس دارید، ولی به هر دلیل تاکنون برای یادگیری تحلیل بنیادی اقدام نکردید، باید بگوییم هیچ وقت برای اینکار دیر نیست. برای اولین قدم بهتر است با آموزش تحلیل بنیادی بورس برای مبتدیان در همین مقاله همراه باشید تا تحلیل بنیادی مقدماتی را یاد بگیرید. در این مقاله ما رایگان مسیر آموزش تحلیل فاندامنتال در بورس را به شما نشان می دهیم و پیمودن آن با شماست.
آموزش تحلیل بنیادی بورس
تحلیل فاندامنتال یا همان Fundamental Analysis به همراه تحلیل تکنیکال در بورس و بازارهای مالی از روش های بسیار مهم و پایه ای برای پیش بینی قیمت سهام و اوراق بهادار محسوب می شوند که برای استفاده سرمایه گذاران بازارهای مالی مثل بورس شکل گرفته اند. نکته مهمی که در مورد این نوع از تحلیل باید در نظر داشت این است که مبانی تحلیل بنیادی چیست و در پاسخ به این سوال باید عنوان کرد که مبانی تحلیل بنیادی، گزارش سالانه حسابرسی شده شرکت ها می باشد که این گزارش سالانه شامل مواردی مانند؛ تزار نامه، موارد مربوط به مدیریت شرکت، میزان سود و زیان، رقبای شرکت، نگرشی که در خصوص با آینده شرکت وجود دارد، میزان رشدی که شرکت می تواند داشته باشد و در نهایت بررسی اهداف و راهکارهای تجاری شرکت که در آینده قرار است در دستور کار قرار بگیرد.
نکته دیگر این که تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال طبق این مسئله تجزیه و تحلیل می شود که شرکت ها چه میزان ثبات و البته توانایی در درآمد زایی و به ویژه سودسازی برای سهامداران را دارند و این که قیمت سهام تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال شرکت از میزان ترازنامه شرکت بیشتر و یا کم تر خواهد بود. در حقیقت شما می توانید با استفاده از آموزش تحلیل بنیادی بورس ، از ارزش واقعی سهام شرکت ها مطلع شوید و همین طور وضعیت شرکت را تجزیه و تحلیل نمایید که باید وضعیت شرکت را از جنبه های مختلفی بررسی کرد تا بتوانید به اصطلاح به زیر و بم شرکت دسترسی داشته باشید و طرح های توسعه ای آتی شرکت و روند سودسازی آن را پیش بینی کنید.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی در حقیقت روشی برای ارزیابی سهام و حتی رمزارزهاست که شامل اندازه گیری ارزش ذاتی با توجه به تمامی عوامل مربوط به اقتصاد، مالی و دیگر عوامل کمی و کیفی محاسبه می شود. یک تحلیل گر فاندامنتال سعی دارد تا هر عاملی را که می تواند بر ارزش دارایی ها موثر باشد را بررسی کند؛ مواردی مثل نیروهای اقتصاد کلان و عوامل خاص شرکت ها مثل وضعیت مالی و مدیریت شرکت. تحلیل بنیادی یعنی سرمایه گذار سوددهی آینده یک شرکت را طبق محیط کسب و کار و عملکرد مالی آن مورد تجزیه و تحلیل خود قرار دهد.
تحلیل بنیادی یا همان فاندامنتال همان طور که از نامش مشخص است، به بررسی عواملی که به صورت بنیادی بر قیمت آنچه که شما خرید و فروش یا به اصطلاح ترید می کنید، اثر می گذارند، می پردازد. آنچه در بازار های مالی مثل بورس یا بازار ارزهای دیجیتال می توان معامله کرد بسیار زیاد است و از نظر ماهیت با هم یکسان نیستند. درباره ارزهای دیجیتال، نمی توان عوامل بنیادی یا همان فاندامنتال تاثیر گذار بر قیمت آن ها را به سادگی و با یک روش یکسان مورد بررسی دقیق قرار داد. پس نتیجه این است که تحلیل فاندامنتال باید برای هر چیزی که قصد دارید ترید کنید به صورت خاص تحقیق و بررسی شود.
زمانی که تحلیل بنیادی در بازارهایی مانند فارکس استفاده می شود، تمرکز اصلی بر شرایط اقتصادی، نرخ بهره، تولید، سودآوری و مدیریت خواهد بود ولی با تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال این که ماهیت کلی تحلیل فاندامنتال برای تمامی بازارهای مالی یکسان است، اما شاید شرایطی که برای تحلیل بازاری مانند فارکس ذکر کردیم با شرایطی که باید در سهام های بنیادی در نظر داشت متفاوت باشد. به عنوان مثال ما در بورس نسبت P/E را به عنوان یک عامل از 10 عامل موثر در نظر می گیریم، اما در بازار ارزهای دیجیتال این مورد را نخواهیم داشت اما حجم و ابعاد کلی معاملات در ارزهای دیجیتال اهمیت به مراتب بیش تری دارد.
چه عواملی در تحلیل بنیادی موثر است؟
1) میزان نقدینگی شرکت
2) میزان ارزش عملکرد شرکت
3) درآمد و میزان سرمایه شرکت
4) نسبت سود سهام به سرمایه کل
5) عملکرد صنعت شرکت مورد نظر
6) میزان بدهی و نسبت بدهی به دارایی
7) تجزیه و تحلیل وضعیت کلی اقتصاد کشور
8) میزان درآمدی که به ازای هر سهم حاصل شده
9) نسبت ارزش سهم به درآمد یا همان نسبت P به E
10) رشد سالانه سهام و میزان رشدی که سهام در طی 3 ماه اخیر داشته
مزیت های تحلیل بنیادی
- ** تحلیل بنیادی سهام مناسب برای استفاده در بلند مدت بهترین نوع تحلیل است.
- ** ﺑﺰرگ ترین ویژگی مثبت آن اﻣﻨﯿﺖ در برابر اﻣﻮاج رواﻧﯽ ﺑﺎزار به حساب می آید.
- ** خطا های تحلیل بنیادی از ضریب کم تری به نسبت خطا های تحلیل تکنیکال برخوردار است.
- ** تحلیل های بنیادی برای سرمایه گذاری های بلند مدت مناسب و بر روند های بلند مدت تمرکز دارد.
معایب تحلیل بنیادی
- ** فراگیری آن سخت و نیازمند صرف زمان بسیاری است.
- ** در حالت تغییرات محیطی، تحلیل انجام شده با خطا روبرو می شود.
- ** نیاز به تخصص بیشتری در زمینه مسائل و بازار مالی خواهد داشت.
- ** استفاده این تکنیک باید نسبت به مشخصه صنایع و شرکت ها فرق کند، و لازمه آن تحقیقات زمان بر و با هزینه های بسیار بالاست.
- ** نیاز به مدت زمان ﻃﻮﻻﻧﯽ به منظور ﺗﺤﻠﯿﻞ شرکت ها دارد و ﻣﺤﺪودیت های اﻃﻼع رﺳﺎﻧﯽ ﺷﺮکت ها یکی از موانع آن به حساب می آید.
ویژگی های سهام های بنیادی چیست؟
قدمت و میزان استهلاک شرکت : هر اندازه استهلاک ماشین آلات بیشتر شود مطمئنا سودآوری شرکت پایین تر می شود و بنابراین امتیاز سهام بنیادی شرکت کاهش پیدا خواهد کرد. به صورت کلی عوامل بیان شده کیفیت بنیادی یک سهم را تعیین می کنند و توسط تحلیل آن ها میتوان یک سهم بنیادی ارزنده را شناسایی و انتخاب کرد. به این موضوع توجه داشته باشید که در روش های تحلیلی، هشتاد درصد اقتصاد بازار بر حالات روانی افراد و بیست درصد بر پایه منطق، مبتنی خواهد بود.
ثبات در سودسازی شرکت : توجه به سود در یک سال مالی سهم، الزاما مبنای درستی برای تصمیم گیری نیست، زیرا این امکان وجود دارد که سود ادامه دار نباشد؛ بنابراین باید در انتخاب سهام بنیادی به معیار ثبات سودآوری توجه بسیاری داشته باشید.
میزان سود سالیانه به سهامداران : شاید بتوان سود تقسیمی میان سهامداران را به عنوان یکی از اساسی ترین معیار های انتخاب یک سهم بنیادی در بین معامله گران محسوب کرد، شرکت ها با توجه به میزان سهم عرضه شده و درآمد پیشین خود یک عددی را تحت عنوان سود سهام سالیانه به معامله گران تخصیص می دهند که هر چقدر این عدد نسبت به قیمت بالاتر باشد، برای سرمایه گذاران گزینه جذاب تری به شمار خواهد رفت.
سود آوری شرکت : سود آوری شرکت را می توان از دیدگاه های متفاوتی مورد بررسی قرار داد که از آن جمله می توان به ارزیابی سهام شرکت از حیث درآمد، بررسی سهام شرکت طبق فروش، بررسی سهام شرکت بر اساس دارایی و بررسی سهام شرکت طبق حقوق صاحبان سهام اشاره داشت.
نسبت P/E و E/P سهام : وقتی که وارد سایت رسمی بورس تهران شوید یک سری کلمات تخصصی میبینید که این نسبت های مبلغ سود به ازای ارزش اسمی سهام را بیان می کند. به منظور مقایسه شرکت ها با یکدیگر، رقم سود نسبت به قیمت بازار را محاسبه می کنیم و هر چه این اعداد کم تر باشد، به عنوان یک امتیاز برای انتخاب سهام بنیادی به حساب می آید.
سازوکار تامین مالی شرکت : ساختار تامین مالی شرکت که از جمله بدهی ها، حقوق صاحبان سهام است، تاثیر بسیاری در عملکرد و سود آوری شرکت دارد، لذا توجه به ساختار تامین مالی و ترکیب بندی آن در انتخاب سهام بنیادی یکی از فاکتور های مهم و اساسی محسوب می شود.
حداقل زمان جهت پرداخت سود سالیانه سهام : شرکت ها تا هشت ماه فرصت دارند تا نسبت به پرداخت سود سهام به سهامداران خود اقدام نمایند و هرچه سود نقدی هر سهم سریع تر پرداخت شود، برای سهامداران بهتر خواهد بود و در نهایت سهمی که زودتر این سود را میان سهامداران خود تقسیم نماید، در نظر معامله گران به عنوان یک نکته خوب برای تحلیل بنیادی آن شرکت محسوب می شود.
انتشار اخبار شرکت : هر چقدر شرکت از اطلاعات شفاف تری برخوردار باشد، افراد مختلف با در اختیار داشتن اطلاعات کافی، قادر خواهند بود به سادگی تصمیم گیری لازم رو انجام دهند، بنابراین شرکت های شفاف تر از سهام بنیادی تری برخوردارند.
تحلیل بنیادی برای چه کسانی مناسب است؟
بررسی های بنیادی بهترین عمل برای افرادی است که به دنبال سرمایه گذاری در تایم فریم بلند مدت می گردند، به این دلیل که ارزش پیش بینی شده و قیمت سهام در یک بازه زمانی طولانی مدت در نهایت یک توازن نسبی را به خود می بیند. معامله گران نوسان گیر با در نظر داشتن بازه زمانی و مکان دارایی خود سود دریافت می کنند، در حقیقت شایعه را می خرند و اخبار را می فروشند.
پیشنهاد مطالعه : آموزش تحلیل تکنیکال بورس به زبان ساده
اخبار، شایعات و رخدادهایی که باعث عدم برقراری ثبات قیمت یا تحرک حجم سهام می شود، معامله گران روزانه را تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر قرار می دهد که اغلب به ایجاد شکاف قیمتی قبل یا بعد از ساعات معامله در بازار بورس منجر می شوند. افشای گزارشات مربوط به درآمد یک شرکت باعث می شود تا قیمت و حجم سهام به بیش ترین میزان خود برسد، بنابراین معامله گران معمولا منتظر انتشار این اطلاعات می مانند. برای مثال اطلاعات کارآزمایی بالینی در شرکت های بیوتکنولوژی بیش ترین میزان نوسان قیمت سهام را به دنبال خود خواهد داشت.
نحوه استفاده از تحلیل بنیادی در سرمایه گذاری
تحلیل بنیادی در رویکرد سرمایه گذاری ارزشی به کار برده می شود؛ یعنی وقتی که سرمایه گذار افق سرمایه گذاری بلندمدت دارد، بیشتر از این ابزار تحلیلی بهره می گیرد. در حقیقت شما در تحلیل بنیادی به دنبال پاسخ به یک سوال اساسی هستید؛ فرآیند جریان پول در شرکت چگونه است؟ همان طور که خون در بدن یک انسان زنده جریان دارد، جریان نقد نیز در فرایندهای عملیاتی یک شرکت در جریان است و یک تحلیلگر بنیادی باید بتواند با نظم هرچه بیشتر این فرآیند را در نرم افزار مدلسازی کند و در گام بعدی آن را تحلیل کند، خرید سهام یک شرکت در بورس با سهامدار خصوصی یک شرکت شدن خارج از بازار سرمایه در ذات فرقی نمی کند.
در نتیجه این که بدانید سهام شرکتی را خریداری می کنید که شناخت کافی به فرایندهای عملیاتی و جریانات نقدی و توانایی سودسازی آن دارید، بسیار حائز اهمیت است. این همان موضوعی است که وقتی رفتارهای گله ای در بازارهای مالی رخ میدهد در سرمایه گذاران کمرنگ تر و کمرنگ تر میشود. لذا تحلیل بنیادی قرار است به شما کمک کند که نسبت به شرکتی که خریداری می کنید، شناخت پیدا کنید و ارزش آن را بدانید.
نتیجه گیری و کلام پایانی
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال یک روش تحلیلی است که در آن تحلیلگر به مسائلی که می تواند علت حرکت قیمت باشد، می پردازد و با بررسی شرایط بنیادی یک دارایی مثل سهام، ارز، سکه و … و عوامل موثر در ارزش ذاتی آن دارایی، روند حرکت آتی قیمت آن را پیش بینی میکند. به عبارت دیگر تحلیل بنیادی به نوعی از تحلیل گفته می شود که در آن مواردی مانند؛ صنعت، شرایط اقتصاد ملی و وضعیت شرکتی که فرد قصد دارد سهام آن را بخرد و موارد جزئی تر مورد بررسی قرار می گیرد که در آن عواملی که به شکل بنیادی و ذاتی بر ارزش آن چه که شما خرید و فروش می کنید، تاثیر می گذارد را مورد بررسی قرار می دهد.
وقتی که این معاملات در بازار فارکس و برای آینده مورد استفاده قرار می گیرد، با در نظر گرفتن سودآوری، نرخ بهره تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال و تولید، احتیاج به تحلیل تخصصی و متمرکز دارد. در واقع تحلیل فاندامنتال با استفاده از وضعیت گذشته و اطلاعات فعلی به منظور تخمین وضعیت مالی آینده صورت می پذیرد. توصیه داریم افرادی که به دید بلندمدت قصد خرید یک دارایی مانند سهام را دارند، حتما از تحلیل بنیادی برای ارزش گذاری واقعی سهام شرکت مورد نظر خود استفاده کنند.
امیدوارم از این مقاله آموزشی رایگان با عنوان آموزش تحلیل بنیادی در بورس نهایت استفاده رو برده باشید.
هر گونه سوال و یا موردی در خصوص تحلیل بنیادی یا همان فاندامنتال داشتید، از طریق بخش ارسال نظرات و دیدگاه ها، با ما و کارشناسان ما در سایت مای مانی در ارتباط باشید و با نظراتتون ما رو برای بهتر کردن مقالات آموزشی سایت یاری دهید.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست ؟
دانستن تحلیل بنیادین یا فاندامنتال یکی از روشهای متداول در جهان است زیرا به دارندگان سهام و ارز و هر دارایی کمک خواهد کرد تا در طولانی مدت سرمایهگذاری بهینه تری را رقم بزنند.
در اینجا تیم حامیپرداخت برای درک بهتر تحلیل بنیادی مقاله ایی را آماده کرده است پس بهتر است با ما همراه باشید .
درتحلیل تکنیکال و در مقاله های قبلی دانستیم که یک تریدر با داشتن دانش تکنیکال میتواند روند بازار را در لحظه، تحلیل و قبل از دیگران حدس بزند و سرمایهگذاری خود را در آن سهام یا ارز دیجیتال مورد بررسی قرار دهد.
و در صورتی که با ابزارها و دانشی که از تحلیل تکنیکال به دست آورده ، وارد معامله شود و از آن سود ببرد.
در صورتیکه تحلیل بنیادی یا فاندامنتال بلند مدت تر به ارزش یک سهم یا ارز دیجیتال و هر دارایی نگاه می کند به طور کلی تحلیل بنیادی روشهای متفاوتی برای تحلیل بازار به وجود میآورد که روش مورد توجه بزرگان بازار و تحلیل گران و معامله گران بازارهای مالی است .
در واقع در پاسخ به این سوال که تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست باید بگوییم دانشی برای بررسی متغیرهایی اعم از اقتصادی سیاسی و مالی که تاثیر آن بر روی یک دارایی یا (ICO) مورد تحلیل می باشد تا ما بتوانیم ارزش حقیقی حال حاضر یا آینده آن دارایی را پیشبینی و تحلیل نماییم .
در حقیقت ما با داشتن دانش تحلیل بنیادی آینده بازار را ترسیم و قبل از تحلیل کردن تکنیکال آن دارایی قدم محکمتری در جهت ورود به چارت تحلیلی آن دارایی برمیداریم .
همانطور که گفتیم تأثیر عوامل مختلف در تحلیل بنیادی شرایط را برای اشخاصی که قصد سرمایه گذاری روی بازارهای مالی مختلف می کنند را متفاوت میسازد .
مثلاً در بازار بورس ایران بیشتر تحلیل بنیادی به آینده تحریم و وضعیت سیاسی و قیمت دلار می پردازد ولی در تحلیل بنیادی بورس های بین المللی فارکس و ارزهای دیجیتال اخبار روز جهان ؛تغییر نرخ بهره کشورها و روابط بینالمللی بین دو یا چند کشور در آینده قیمت ارزها تاثیرگذار خواهد بود .
در تحلیل بازارهای ارز دیجیتال مانند بیت کوین میزان دامیننس و مارکت کپ و حجم معاملات ،میزان پذیرش در کشورهای مختلف و جو سیاسی اقتصادی دنیا کاملا موثر و نافذ می باشد پس یک تحلیلگر باید به اخبار و اطلاعات روز دنیا واقف و دنبال کننده تمامی اخبارها و رسانه های معتبر باشد.
هدف نهایی از کسب دانش این نوع تحلیل در واقع این است که یک دارایی را با ارزش واقعی و کمتر از آنچه که هست تعریف کنیم تا با مقایسه با قیمت حال حاضر بتوانیم نتیجه بهتری بگیریم که این دارایی دارای ارزش خرید و فروش و یا سرمایه گذاری هست یا خیر معمولاً از این تحلیل برای معاملات و یا سرمایه گذاری میان مدت و طولانی مدت بهره می برند.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
با وجود اینکه تحلیل فاندامنتال یک رویه اثبات شده درتریدینگ می باشد اما متاسفانه وقتی صحبت از تریدینگ میشود علم دقیقی در این زمینه وجود ندارد، یا در صورت وجود، فرمول آن بین معامله گران برتر وال استریت به عنوان یک راز باقی مانده است و آنچه ما در اختیار داریم، طیف وسیعی از ابزارها و روشهای مورد استفاده تریدرها و سرمایهگذاران است.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی است که درراستای تعیین ارزش ذاتی داراییها یا شرکتها توسط سرمایه گذاران و تریدرهابه کار گرفته میشود. آنها برای تعیین اینکه ارزش دارایی یا شرکت مورد نظرشان بالاتر از ارزش واقعی یا پایینتر از آن قرار دارد، عوامل داخلی و خارجی را بهدقت مطالعه میکنند. نتیجهگیری آنها میتواندمنجربه یک استراتژی بهتر و درنتیجه کسب سود بیشتر کمک کند.
به عنوان مثال ، اگر شرکتی مورد توجهتان قرار گرفت ، باید در ابتدا به بررسی مواردی مانند درآمد ، ترازنامه ، صورتهای مالی وگردش پول آن شرکت بپردازید تا ازسلامتی مالی آن شرکت اطمینان حاصل کنید. سپس لازم است که بانگاهی کلیتر، به بازار یا صنعتی که شرکت مورد نظر در آن فعالیت دارد داشته باشید و ببینیدکه رقبایش را شناسایی کنید، ببینیدشرکت چه افرادی را هدف قرار داده است؟ وآیا درحال گسترش است؟ حتی میتوانید نگاهی کلی ترداشته باشید و عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم را نیزدرنظر بگیرید.
موارد گفته شده همان چیزی است که به عنوان یک رویکرد «پایین به بالا» شناخته میشود. شما می توانید با شرکتی که به آن علاقه مند هستید شروع کنید و تلاش کنیدتا جایگاه آن را دریک اقتصاد کلیترکشف کنید.ونیزمیتوانید به همان اندازه، یک رویکرد بالابه پایین اتخاذکنید ، و مطابق با آن گزینههای خود را محدودترکنید.
هدف نهایی این نوع تحلیل ، دستیابی به توانایی پیشبینی قیمت یک سهام و مقایسه آن با قیمت فعلی همان سهام است. اگر عدد بهدست آمده بالاتر از قیمت کنونی باشد، میتوان نتیجه گرفت که ارزش آن پایینتر از ارزش واقعی است. اگر پایینتر از قیمت بازار باشد، میتوان نتیجه گرفت که در حال حاضر بیشتر از مقدار واقعی ، ارزشگذاری شده است. با داشتن اطلاعات حاصل از چنین تحلیلی، میتوانید درباره خرید یا فروش سهام شرکت موردنظر، تصمیماتی آگاهانه گرفت.
تحلیل فاندامنتال (FA) در برابر تحلیل تکنیکال (TA)
اغلب تریدرها و سرمایه گذاران تازه وارد هنگام انتخاب رویکرد خود در بدو ورود به بازار رمزارزها، فارکس و یا بازار بورس،گیج میشوند. تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال نقطه مقابل یکدیگر هستند و به روشهای متفاوتی متکی هستند. بااینحال، هر دو دادههایی مرتبط با معاملهگری ارائه میدهند.اما یک سوال مطرح است! کدامیک بهتر است؟
درواقع شاید بهتر باشد که بپرسیم هرکدام چه اطلاعاتی ارائه می دهند. تحلیلگران فاندامنتال بر این اعتقاد هستند که قیمت سهام لزوماً نشانگر ارزش واقعی سهام نیست واین ایدئولوژی اساس تصمیمات سرمایهگذاری آنها است.
در مقابل ، تحلیلگران تکنیکال براین اعتقاد هستندکه تغییرات آیندهی قیمت را میتوان تاحدودی از پرایساکشن گذشته و دادههای حجم (volume) پیشبینی نمود. آنها ترجیح میدهندبرنمودارهای قیمت ، الگوها و روند بازارها تمرکز کنندوخود را درگیر مطالعه عوامل بیرونی نکنند . هدف آنها شناسایی نقاط ایده آل برای ورود و خروج از معاملات است.
پیگیری مداوم بازار با تحلیل تکنیکال از دید طرفداران فرضیه بازار کارآمد (EMH) غیرممکن است. این نظریه بیان میکند كه بازارهای مالی تمام اطلاعات شناختهشده (اطلاعات معقول) در مورد داراییها را نشان میدهند و دادههای تاریخی را از قبل در نظر گرفته است. نسخههای «ضعیفتر» EMH با آنکه تحلیل فاندامنتال را بیاعتبار نمیداند، اما ، استدلال میکنند که حتی با تحقیقات بسیار دقیق نیز نمی توان به یک مزیت رقابتی دست یافت.
با توجه به اینکه هر دو میتوانند اطلاعات ارزشمندی را در زمینههای مختلف ارائه دهند میتوان نتیجه گرفت هیچ استراتژی عینی بهتر از این دو وجود ندارد. برخی ممکن است سبکهای معاملاتی خاصی داشته باشند، اما در عمل ، بسیاری از تریدرها از ترکیبی از هردوی آنها استفاده میکنند.
شاخصهای محبوب در تحلیل فاندامنتال
ما در تحلیل فاندامنتال به دنبال نمودارهای شمعی ، MACD یا RSI نیستیم . تعداد محدودی از شاخصهای مخصوص تحلیل فاندامنتال وجود دارد که برخی از محبوبترین آنها در اینجا معرفی می شوند.
درآمد هر سهم (EPS)
درآمد هر سهم، معیار مشخصی ازسود آوری یک شرکت است و به ما میگوید سود هر سهم چقدر است. EPS با استفاده از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعداد سهام عرضه شده/(درآمد خالص – سود سهام ممتاز)
فرض کنیدسود کلی یک شرکت 1 میلیون دلار است و سود سهام پرداخت نمیکند. با انتشار 200000 سهم، این فرمول EPS میزان 5 دلار را به ما نتیجه میدهد. محاسبه آن پیچیده نیست، اما میتواند اطلاعات ارزشمندی در مورد سرمایهگذاریهای بالقوه به ما ارائه دهد. شرکتهای دارای EPS بالاتر (یا در حال رشد) معمولاً برای سرمایهگذاران جذابتر هستند.
برخی افراد به دلیل اینکه فاکتورهایی را در نظر میگیرد که میتوانند تعداد کل سهام را افزایش دهند به سود رقیق در سهم علاقه دارند. به عنوان مثال در گزینههای سهام، به کارمندان امکان خرید سهام شرکت داده میشود. ازآنجاکه این بهطورکلی تعداد بیشتری از سهام را برای تقسیم درآمد خالص به وجود میآورد، انتظار داریم که برای EPS رقیقشده در مقابل EPS ساده ارزش کمتری را مشاهده شود.
بر اساس تمام شاخصها ، EPS زمانی مفید است که درکنار بقیه فاکتورها استفاده شود ونباید تنها معیاری باشد که برای ارزشگذاری یک سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میگیرد.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد (یا بهطور ساده ، نسبت P/E) یک شرکت را با مقایسه قیمت سهام با EPS آن، ارزشیابی میکند. P/Eبا فرمول زیر محاسبه میشود:
درآمد هر سهم (EPS)/ قیمت سهام
همان شرکت قبلی که دارای EPS معادل با 5 دلار بود، را در نظر بگیرید. فرض کنید که هر سهم در قیمت 10 دلار معامله میشود؛ در نتیجه نسبتP/E آن برابر با 2 میباشد. این به چه معناست؟ خب، این تا حد زیادی به آنچه بقیه تحقیقات ما نشان میدهد بستگی دارد.
بسیاری افراد ، از نسبت سود به درآمد (profit-to-earnings) برای تعیین اینکه اگر این نسبت بالاتر باشد ( overvalued ) یا اگر این نسبت پایینترباشد( undervalued )خوب است یا خیر، استفاده میکنند. باز هم، این قانون همیشه به تنهایی صادق نیست؛ بنابراین بهتر است در کنار سایر تکنیکهای تحلیل کمی و کیفی استفاده شود.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
نسبت قیمت به ارزش دفتری (یا نسبت قیمت به سهام) میتواند در مورد چگونگی ارزشگذاری شرکت نسبت به ارزش دفتری آن توسط سرمایهگذاران به ما اطلاعات ارائه دهد. ارزش دفتری، ارزشی تجاری است که در گزارش های مالی شرکت تعریف شده (به طور معمول داراییها منهای بدهی ها). محاسبه آن به شرح زیر است:
ارزش دفتری هر سهم/قیمت هر سهم
شرکت قبلی را در نظر بگیرید. فرض کنیدکه ارزش دفتری این شرکت 500،000 دلار است. هر سهم روی 10 دلار معامله میشود و 200000 دلار از آنها وجود دارد. بنابراین ، ارزش دفتری ما به ازای هر سهم 2.5 دلار خواهد بود. پس با اعمال اعداد در این فرمول، 10 دلار تقسیم بر 2.5 دلار نسبت قیمت به ارزش دفتریِ 4 دلار به ما میدهد. در ظاهر، این خوب به نظر نمیرسد. این به ما میگوید که سهام در حال حاضر چهار برابر آنچه شرکت درواقع روی کاغذ ارزش دارد، معامله میشود. این ممکن است نشان دهد که بازار این شرکت را بیشازحد ارزشگذاری کرده و شاید انتظار رشد عظیم آن را دارد. اما اگر نسبت کمتر از 1 داشته باشیم، این نشان میدهد که شرکت دارای ارزش بیشتری نسبت به آنچه بازار تشخیص میدهد است.
محدودیت نسبت قیمت به ارزش دفتری این است که معمولاً برای ارزیابی شرکتهای «با دارایی سنگین» مناسب است و برای شرکتهایی که داراییهای فیزیکی کمی دارند خیلی مناسب نیست.
نسبت قیمت به درآمد به نرخ رشد سود (PEG)
نسبت قیمت/ درآمد به نرخ رشد (PEG) یک فرمول اضافه برای نسبت سود به درآمد است و دامنه آن را برای در نظر گرفتن نرخ رشد در نظر میگیرد. PEG از فرمول زیر به دست می آید:
نرخ رشد سود/ نسبت قیمت به درآمد
نرخ رشد درآمد ، تخمینی از رشد سود پیشبینی شده در یک بازه زمانی مشخص است. ما آن را بهصورت درصد بیان میکنیم. فرض کنید برای شرکت فوقالذکر ما رشد متوسط 10٪ را طی 5 سال در آینده تخمین زدهایم. حال نسبت قیمت به درآمد (2) را به 10 تقسیم میکنیم تا به نسبت 0.2 برسیم.
این نسبت نشان میدهد که این شرکت برای سرمایهگذاری خوب است زیرا وقتی رشد آینده آن را در نظر میگیرم، ارزش آن بسیار پایینتر از ارزش واقعی آن است. بهطورکلی، هر شرکتی، با نسبت کمتر از 1، کمتر از حد واقعی ارزشگذری شده است.
بسیاری نسبت PEG را به P/E ترجیح میدهند، زیرا این نسبت متغیر نسبتاً مهمی را در نظر میگیرد که P/E آن را در نظر نمیگیرد.
تحلیل فاندامنتال و رمزارزها
معیارهای بالا برای رمزارزها قابلاستفاده نیستند. در عوض، شما میتوانید به ارزیابی عوامل دیگر برای ارزیابی پروژه بپردازید. در تحلیل تکنیکال بهترست یا تحلیل فاندامنتال بخش زیر تعدادی از شاخص های مورداستفاده تریدرهای رمزارزی آورده شده است.
نسبت ارزش شبکه به تراکنشها (NVT)
این نسبت معمولاً بهعنوان معادل نسبت P/E در بازارهای رمزارزی در نظر گرفته میشود. نسبت NVT به سرعت در حال تبدیلشدن به یک اصل در تحلیل فاندامنتال است. این نسبت به شرح زیر محاسبه شود:
حجم معاملات روزانه/ ارزش شبکه
NVT ارزش یک شبکه را بر اساس ارزش معاملات انجامشده آن تفسیر میکند. فرض کنید که شما دو پروژه دارید: Coin A و Coin B. هر دو دارای ارزش بازار 1،000،000 دلار هستند. بااینحال، کوین A حجم معاملات روزانه به ارزش 50000 دلار دارد، در حالی که این عدد برای کوین B 10000 دلار است.
نسبت NVT برای کوین A، 20 وبرای کوین B، 100 است. بهطورکلی، داراییهایی با نسبت NVT پایینتر، پایینتر از حد واقعی ارزشگذاری میشوند، درحالیکه ممکن است آنهایی که نسبتهای بالاتری دارند بیشتر از حد ارزشیابی شوند. این معیار بهتنهایی نشان میدهد که کوین A در مقایسه با کوین B کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شده است.
آدرسهای فعال
برخی به تعداد آدرسهای فعال در یک شبکه نگاه میکنند تا میزان استفاده ازآن را مشخص کنند. اگرچه این روش بهعنوان یک شاخص مستقل قابلاعتماد نیست اما بااینوجود میتواند اطلاعات مربوط به فعالیت شبکه را نشان دهد.
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ، معیاری برای ارزیابی کوینهای اثبات کار است که توسط مشارکتکنندگان در شبکه استخراج میشوند. این نسبت هزینههای مرتبط با این فرآیند را در نظر میگیرد: یعنی هزینه برق و سختافزار.
هزینه استخراج کوین/ قیمت کوین
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ میتواند در مورد وضعیت فعلی شبکه بلاکچین چیزهای زیادی را نشان دهد. قیمت سربهسر به هزینه استخراج کوین اشاره دارد؛ برای مثال، اگر 10،000 دلار باشد، آنوقت ماینرها معمولاً 10000 دلار برای تولید یک واحد جدید هزینه میکنند.
فرض کنید کوین A در 5000 دلار و کوین B در 20000 دلار معامله میشود، و هر دو دارای یک نقطه سربهسر 10000 دلار هستند. نسبت کوین A 0.5 و نسبت کوین B 2 خواهد بود. ازآنجاکه نسبت کوین A زیر 1 است ، به ما میگوید که ماینرهای آن ضرر ده هستند. اما استخراج کوین B سودآور است، زیرا درازای هر 10،000 دلار صرف شده برای ماینینگ، 20،000 دلار درآمد کسب میکنند.
برای کوین A ،ماینرهای ضررده احتمالاً شبکه را ترک میکنند مگر اینکه قیمت آن افزایش یابد. کوین B پاداش خوبی دارد، بنابراین انتظار میرودکه ماینرهای بیشتری به آن بپیوندند مگر اینکه دیگر سود ده نباشد.
اثربخشی این شاخص مورداختلاف است. بااینوجود، این به شما در مورد اقتصاد ماینینگ ایده میدهد، که میتوانیددرارزیابی کلی خود از یک دارایی دیجیتال آن را اعمال کنید.
شفافنامه، تیم و نقشه راه
معمول ترین روش برای تعیین ارزش رمزارزها و توکنها تحقیقات متداول در مورد پروژه است. با خواندن شفافنامه میتوانیدبه اهداف پروژه، موارد استفاده و فناوری آن پی ببرید. خواندن سوابق اعضای تیم به شما در مورد توانایی آنها در ساخت محصول و رشد آن کمک می کند. و در آخر نقشه راه به شما میگوید که آیا این پروژه در جریان است یا خیر. میتوان این را با تحقیقاتی دیگر تکمیل کرد تا احتمال اینکه پروژه به نقاط عطف برسد یا خیر، بهترمشخص شود.
نکات مثبت و منفی تحلیل فاندامنتال
نکات مثبت تحلیل فاندامنتال
برای سرمایهگذاران سراسرجهان، مطالعه طیف وسیعی از عوامل کمی و کیفی، یک نقطه شروع مهم برای هر کسب و کار است. و تحلیل فاندامنتال روشی قدرتمند برای ارزیابی کسب و کارها به روشی است که از عهده تحلیلگران تکنیکال خارج است.
تحلیل فاندامنتال به تکنیکهای امتحان شده و تستشده و دادههای در دسترس تجاری متکی است یا حداقل، در بازارهای سنتی اینگونه است و هرکسی میتواندتحلیل فاندامنتال انجام دهد .اگر بخواهیم به رمزارزها (به عنوان یک صنعت کماکان کوچک) بپردازیم، دادهها همیشه در دسترس نیستند و همبستگی سنگین بین داراییها بدین معنی است که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد.
اگر تحلیل فاندامنتال بهدرستی انجام شود، مبنایی برای شناسایی سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی ارزشگذاری شدهاند و آماده رشد هستند را فراهم میکند. سرمایهگذاران برتر مانند وارن بافت و بنیامین گراهام، بهطور مداوم نشان دادهاند که تحقیقات دقیق روی شرکتها از طریق این روش میتواند نتایج شگرفی به بار آورد.
نکات منفی تحلیل فاندامنتال
ارائه یک تحلیل فاندامنتال خوب آنقدرها هم ساده نیست. تعیین «ارزش ذاتی» سهام، یک فرایند وقتگیر است که نیاز به کار بسیار بیشتری نسبت به قرار دادن اعداد در یک فرمول دارد. فاکتورهای زیادی باید ارزیابی شوند و منحنی یادگیری برای انجام این کار میتواند بهطور مؤثری شیبدار باشد. علاوه بر این، تحلیل فاندامنتال بیشتر مناسب معاملات بلندمدت است تا کوتاهمدت.
این نوع تحلیل همچنین نیروهای قوی بازار و روندهایی که تحلیل تکنیکال قادر به شناسایی آنها هست را نادیده میگیرد.
تضمینی وجود ندارد که سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شدهاند، در آینده رشد کنند.
جمعبندی
تحلیل فاندامنتال روشی اثباتشده است که بسیاری ازتریدرهای موفق به آن قسم میخورند. یک استراتژی، سرمایهگذاران نهتنها میتوانند ارزش واقعی سهام، رمزارزها و سایر داراییها را بهتر تخمین بزنند، بلکه بهطورکلی میتوانند شرکتها و صنایع را بهتر درک میکنند.
تحلیل فاندامنتال درکنارتحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران درمورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی بدهد. در هر دو بازار سهام و رمزارزها، ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال موردعلاقه افراد بسیاری است.
بااینحال، با توجه به نوظهور بودن بازارهای رمزارزی همیشه یک استراتژی مدیریت ریسک داشته باشید،تحقیقات خود را انجام دهید و توجه داشته باشید که ممکن است همیشه تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد.